شبکه افق - 20 مهر 1402

همه معادلات جهان، قابل تغییر است (درس "واقع‌بینی" در فلسطین)

خانواده شهدای مجاهد حرم و شهدای امنیت _ بزرگداشت طوفان الاقصی و پیروزی رزمندگان فلسطین _ ۱۴۰۲

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران و خواهران عزیز، بویژه خانواده‌های شهدا و رزمندگان.

این بحث قبل از ماجراهای اخیر فلسطین، عنوان آن به این مسئله مربوط می‌شد. عنوان بحث که به بنده فرمودند این است که آیا مقاومت در هر حال دستاورد دارد یا ممکن است نداشته باشد؟ هزینه سازش کمتر از هزینه چالش نیست یعنی تسلیم شدن، ضرر کمتر از تسلیم نشدن و مقاومت کردن نیست؟ حالا خدا خواست که این جلسه به روز دوم این نبردهای بی‌سابقه در فلسطین اشغالی افتاد. دیگر این ابهام و سؤال احتیاجی به پاسخ لفظی ندارد پاسخ عملی داریم می‌بینیم.

آیا هزینه مقاومت بیشتر است یا هزینه عدم مقاومت؟ خب اول باید راجع به مفهوم "هزینه" بحث کرد که به چه چیزی سود و ضرر می‌گوییم؟ بعد بگوییم اگر صرفاً هزینه مادی هم هدف و معیار باشد باز هم مقاومت به سود است. اولاً وقتی از شهدای حرم گفته می‌شود مراد از حرم، ساختمان نیست ساختمان حرم نیست بلکه مراد حریم مکتب است. مکتبی که به نام این اولیای الهی شناخته شده و از طریق آن‌ها ما با این مکتب آشنا شدیم. حمله به ساختمان و آجر و سیمان، نه آن‌ها چنین حمله کردند نه ما از این‌ها دفاع کردیم. آن‌ها به مکتب و توحید و عدالت حمله کردند که سمبل و رهبران آن حسین و زینب(علیهماالسلام) هستند. کسانی که به مسئله مقاومت فقط نگاه مادی دارند باید از آن‌ها پرسید که از نظر شما چه چیزی ارزش مقاومت دارد؟ خواهند گفت هیچی. با این ملاکات وقتی که صدام حمله کرد و چند هزار کیلومتر مربع از خاک کشور را گرفت همان موقع این سؤال مطرح بود که مقاومت کنیم می‌ارزد؟ که یک مقدار زمین که اغلب آن هم بیابان و کوه است همین الآن هم بلااستفاده مانده که به لحاظ اقتصادی نه به درد می‌خورد نه کسی آن‌جا کاری می‌کند برای چه باید چند هزار، صد هزار،‌ دویست هزار شهید بدهیم بیش از این جانباز بدهیم با خانواده‌هایشان بیش از دو میلیون نفر صدمات مستقیم از جنگ ببینند برای یک مقدار زمین؟ هکتاری چند حساب کردید؟ هکتاری حساب کنیم چند می‌ارزید که دویست هزار انسان‌های شریف برای آن کشته بشوند؟ زمین‌هایی که اغلب عاطل و باطل افتاده است. یا رود اروند، جزیره فلان، مگر این‌ها به لحاظ مادی چقدر می‌ارزد که این همه باید برای آن هزینه داد؟ با نگاه مادی هیچی نمی‌ارزد شما باید همان موقع هم بگویید چون الآن زورتان بیشتر است، الآن زورمان به تو نمی‌رسد برای تو! این‌قدر هم هزینه و شهید ندهیم. باید قبل‌تر برویم چرا در مبارزه با شاه و پهلوی باید هزاران شهید بدهیم خب ندهیم! خب همین‌طوری بروید تا به کربلا برسید. شما که می‌دانید قطعاً شکست مادی می‌خورید برای چه این کارها را می‌کنید؟ این مصیبت‌ها و تکه تکه شدن، اسارت‌ها و شلاق‌ها، می‌ارزد؟ بعد یک قدم باز عقب‌تر بروید همین سؤال را از پیامبر اکرم(ص) باید بپرسید. و از انبیاء قبل. بعد باید از خدا سؤال کنیم که شما از جهاد و شهادت چه می‌گویی؟ از ما چه می‌خواهی؟ ما را خلق کردی زندگی کنیم یا زودتر بمیریم؟ بنابراین این‌هایی که می‌گویند مرگ بر استکبار، مرگ بر اسرائیل، این مرگ برها همه هزینه دارد! قبل از همه این‌ها مرگ بر شاه هزینه داشت اصلاً برای چی مرگ بر شاه؟ درگیر شدن هزینه دارد. سؤال این است که چه کسی باید هزینه بدهد؟ آن وقت این‌طور وقت‌ها همه به هم نگاه می‌کنند می‌گویند تو، تو باید هزینه بدهی! برای چه من بدهم؟ برای چه من باید شهید بشوم و شهید بدهم، جانباز بشوم، مشکلات پیدا کنم، برای چی من؟ این سؤال جواب ندارد مگر این که قبل از آن که بپرسیم چه کسی باید هزینه بدهد بپرسیم اصلاً چرا باید هزینه داد؟ به ما چی می‌رسد؟ چی به شهید می‌رسد؟ چه به مجاهد می‌رسد که به غیر مجاهد نمی‌رسد؟ حتی اگر خودخواه هم باشیم منافع فداکاران هزار بار بیشتر از منافع فدانکاران است! یعنی به این معامله تجاری هم نگاه کنید مجاهدین برنده هستند نه قاعدین. حساب منافقین و خائنین که جداست. قرآن می‌فرماید مجاهدین و قاعدین مساوی نیستند، مسلمانانی که فداکاری می‌کنند جان و سلامتی و آرامش و آسایش و خانواده و زندگی‌‌شان را در راه حق به خطر می‌اندازند با این که مجبور نیستند می‌توانند مثل بقیه نروند ولی می‌روند. خداوند در چند جای قرآن به صراحت می‌فرماید این‌ها با بقیه مسلمان‌ها مساوی نیستند. مسلمان متدین نمازخوان عابد اهل عبادت و اهل خدمت و اهل خیریه، همه این‌ها ارزش‌های مهمی است اما این‌ها با مجاهدین مساوی نیستند. «فضّل الله مجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما». خداوند می‌فرماید پیش خدا رزمنده و غیر رزمنده، خانواده‌های این‌ها با بقیه اصلاً مساوی نیستند خداوند این‌ها را صد رتبه بالاتر آورده و پاداش بزرگی در انتظار این‌ها و این خانواده‌ها و این فداکاران است. بقیه نشستند نگاه می‌کنند و این‌ها حرکت می‌کنند بقیه آدم‌ها میلیارد آدم در دنیا به فکر خودشان هستند ولی این‌ها از خودشان عبور کردند. در آیه دیگر می‌فرماید که آب دادن به حجاج و زوّار عبادت است تعمیر و احیاء و آبادی مسجدالحرام هم عبادت بزرگی است اما این‌هایی که این کارها را می‌کنند یک وقت کنار مجاهدین قرار ندهید؟ نگویید کارهای مذهبی دو جور است یک عده به زائرین و حجاج آب می‌دهند مجلس عزاد اری، زیارت، موکب می‌زنیم، مسجد می‌سازیم که این‌ها خیلی پاداش دارد، یا مقدس‌ترین مسجد که مسجدالحرام است می‌رویم آن‌جا را آباد می‌کنیم تعمیر می‌کنیم، این کارهایش را ما می‌کنیم کارهای دیگر مذهبی که جنگیدن و شهید شدن و شهید دادن و مفقود شدن و جانباز شدن است این‌ها برای شما! هر دویمان داریم عبادت می‌کنیم. قرآن می‌فرماید نخیر این‌طور نیست. کسانی که خدمات دیگر را انجام می‌دهند ولی مجاهد نیستند هرگز پیش خداوند مساوی نیستند با کسانی که خودشان و خانواده‌شان را به خطر می‌اندازند و مجاهد هستند.

اسلام آمریکایی و تشیع لندنی می‌خواهد بگوید این جهاد و فداکاری مخصوص زمان معصوم و پیامبر و ائمه بوده و بعداً هم امان زمان است این وسط کسی وظیفه‌ای ندارد و بعد هم این عبادات و مستحبات و احکام بی‌ضرر و بی‌خطر پاداش این‌ها مساوی است با آن احکام خطرناک. همه‌اش عبادت است، همه‌اش کار خیر است، قرآن می‌فرماید اینطور نیست مساوی نیست. هرکس خودش را بیشتر به زحمت و به خطر می‌اندازد پیش خداوند محترم‌تر و مقامش بالاتر است این‌طوری شیرتوی‌شیر نیست که هرکس رفت رفت هرکس نرفت نرفت. یک عده نگاه کردند و یک عده هم فدا کردند. بالاخره همه ما مذهبی هستیم همه با هم زیارت می‌رویم! نخیر این‌طوری نیست.

نکته بعدی این است که این‌هایی که می‌گویند چالش، یعنی مقاومت و مبارزه می‌ارزد یا نمی‌ارزد؟ یعنی ملاک‌شان چرتکه است! زمان جنگ هم می‌گفتند حالا آمده گرفته، یک عده‌ای را کشته زده نابود کرده حالا ما برای پس گرفتن آن برویم ده برابر کشته و شهید بدهیم؟ برای یک مقدار زمین؟ خیلی خب برای تو سگ‌خور بردار و برو! وقتی جنگ بین‌الملل دوم ارتش‌های غربی آمریکا و انگلیس و شوروی ایران را اشغال کردند و گرفتند، محمدعلی فروغی آدم دانشمند باسواد بی‌شرف بود نخست‌وزیر بود. به او گفتند تو که داری با انگلیس‌ها همکاری می‌کنی رضاخان را آوردی و زمان اشغال هم رضاخان را برداشتند بچه‌اش را گذاشتند چون می‌دانید که در جنگ، همه فکر کردند که هیلتر (آلمان) دارد می‌برد، آمد ارباب عوض کند به هیتلر پیغام داد که ما تا الآن نوکر انگلیس‌ها بودیم از این به بعد در خدمت شما هستیم. زن و بچه‌اش را پیش هیتلر فرستاد یک فرش ایرانی هم بافته بودند با آرم صلیب شکسته برای نازی‌ها و عکس هیتلر. انگلیس‌ها بعداً فهمیدند گفتند عجب ما تو را آوردیم حالا تو داری برای آلمان‌ها دُم می‌جنبانی؟ به همین بهانه هم آمدند ایران را اشغال کردند او را برداشتند و بچه‌اش را گذاشتند. به فروغی گفتند ایران اشغال شده تو نخست‌وزیر هستی داری قشنگ نوکری این‌ها را می‌کنی چطوری است؟ گفت این‌ها می‌آیند یک مدتی هستند بعد خودشان خسته می‌شوند می‌روند! همه‌شان خانه و زندگی و زن و بچه دارند این‌جا که نمی‌مانند. بیخودی کسی خودش را به کشتن ندهد! یک مدتی می‌آیند اینجا هستند خسته می‌شوند خودشان می‌روند. خب خسته نشدند تا انقلاب اسلامی ایران آن‌ها را بیرون کرد. او به خیالش کسی از خوردن و غارت کردن خسته می‌شود. گفت زن و بچه‌هایشان دور هستند. به فروغی گفتند خب زن و بچه‌هایشان را به این‌جا می‌آورند و بعد از زن و بچه‌های شماها هم استفاده می‌کنند و همین کار را هم کردند.

واقعاً اگر منطق توحیدی و الهی نباشد به این سؤال چه جوابی می‌شود داد؟ که چند هزار کشتند مثلاً ده هزار آن اول‌ها کشته و شهید شدند چرا اول جنگ 20 هزار شهید دادید؟ چرا 200 هزار شهید بدهید؟ خب یک مقدار زمین را ول کنید! آن‌ها به خیال‌شان بحث زمین است. مگر وقتی بچه‌های ما از اروند رد می‌شدند آن‌جا شهید می‌شدند آب آن‌ها را می‌برد مگر برای اروند کسی شهید شده؟ مگر برای آن آب‌ها بوده؟ مگر برای آن تپه بوده؟ ما در جنگ یک تپه ارتفاع بود که در دوران 8 سال جنگ ده بار دست به دست شد. مجموعاً روی همان ارتفاع شاید ما 100 نفر- 200 نفر جانباز دادیم! الآن هم توی بیابان افتاده. مگر برای آن سنگ و خاک بچه‌ها رفتند؟ بحث عدل و ظلم بود. بحث مبارزه با شرک و استکبار و بی‌عدالتی است که این‌جا تجلّی کرده است. می‌فرماید: «من قُتل دون حقه فهو شهید» در دفاع از حق‌تان کشته شوید شهید هستید نه بخاطر این که منافع توست که بگویی جان آدم می‌ارزد یا مالش؟ خب مالت را می‌خواهند ببرند بگذار ببرند. یک جاهایی هم واقعاً باید همین کار را کرد اگر یک جایی شما را تهدید کردند که یا تو را می‌کشیم یا می‌خواهیم ماشین تو را ببریم، بگو بفرمایید ماشین را ببر مگر ارزش دارد که من بخاطر ماشین کشته شوم؟! اما یک وقت ماشین نیست بحث حق و ظلم است و جلوی ظلم ایستادن کشته بشوی شهید هستی. اینها که فکر می‌کنند هر وقتی مقاومت کنید ضربات سنگینی می‌خورید و به دستاورد آن نمی‌ارزد. شما ببینید در همین چند روز چند اتفاق در جهان اسلام افتاد که چند هزار مسلمان کشته شدند یا دارند کشته می‌شوند. همین بغل ما در هرات در افغانستان زلزله شد ظرف یک ساعت، کمتر، تا الآن دو – سه هزار جنازه هست خدا رحمت‌شان کند. در فلسطین هم این اتفاقات در غزه و فلسطین اشغالی افتاده، هنوز تعداد کشته‌ها و شهدایشان اصلاً به یک اندازه نشده، حالا فرض کنیم بشود و بیشتر هم بشود. هنوز صحبت از چندصدتا شهید است. این‌جا سه هزار شهید، یعنی سه هزار جنازه در زلزله رفت. خب این چه دستاوردی دارد؟ بالاخره یک حادثه طبیعی است. آن چه دستاوردی دارد؟ این اسرائیل که الآن 70- 80 سال است دارد مسلمان‌ها را بدون هیچ دستاورد مادی می‌کشد. خب حالا دیدید یک بار با عمل جهادی عمل شد اصلاً اسرائیل را شکست. اسرائیل یک کشور نیست، اسرائیل یعنی کل استکبار غرب. لذا می‌بینید الآن آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، همه‌شان چپ و راست‌شان، احزاب لیبرال، سوسیالیست، سرمایه‌دار، جمهوریخواه، دموکرات، همه‌شان دارند از اسرائیل حمایت می‌کنند و می‌روند با این‌ها بیعت می‌کنند. معلوم است که اسرائیل یک کشور نیست بلکه دژ استکبار در جهان بخصوص در جهان اسلام است. ناموس همه این‌هاست. نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا از دو حزب، هر دویشان که با هم رقیب هستند قبل از انتخابات می‌رفتند اسرائیل اول با این‌ها یعنی با سرمایه‌داران یهود بیعت می‌کردند. بعد از پیروزی هم باز همین‌طور. الآن ترامپ و بایدن که با هم درگیر هستند در این قضیه که مشترک هستند مسابقه گذاشتند! ترامپ گفته که اگر حکومت دست دموکرات‌ها باشد اسرائیل سقوط می‌کند من اگر باشم نمی‌گذارم. بایدن هم دیروز اعلام کرد که ظرف یک روز این دفعه دوم یا سوم است که دارد می‌گوید که ما با تمام قوا کنار اسرائیل هستیم امروز هم با هواپیما دارد اسلحه می‌فرستد ما هستیم نمی‌گذاریم و کس دیگری هم دخالت کند او را هم می‌زنیم یعنی به ایران و حزب‌الله دارد می‌گوید.

خب این‌ها یک عملیات به سبک جهادی و اسلامی کردند بدون ترس از مرگ با عقل و حساب شده، چه ضرباتی به اسرائیل زدند که در تاریخ‌شان در عمرشان این‌طور ضربه نخوردند یعنی کل گذشته از 1948 تا الآن همه‌اش روی هم یک طرف، این یک روز و نصفی تا الآن یک طرف، این بیشتر از همه آن‌هاست. چرا؟ چون این دفعه انتفاضه جهاد اسلامی بود یعنی حماس و دیگران و همه، این حرکت، حرکت اسلامی بود حرکت قومیت عرب و ملی‌گرایی و سوسیالیستی و ناسیونالیستی، حزبی، نبود، آن‌ها جواب نداد. الآن فلسطین و اسرائیل 70- 80 سال است دارند مذاکره می‌کنند هیچی از توی آن درنیامد از آن وقت که این طرف قوی شد و سنگ به موشک تبدیل شد هرچه امتیاز گرفتند بعد از این مقاومت‌ها بود نه آن دورانی که تسلیم بودند و اسرائیل را به رسمیت شناختند هرچه خواستند دادند. ما قبل از انقلاب این عرفات قهرمان بود می‌گفتند اگر کمونیست‌ها چگوآرا دارند مسلمان‌ها هم عرفات دارند چون بنیان‌ها و مبانی‌شان درست نبود اسلامی جهادی نبود دیدید که آخرش خودش آدم صهیونیست‌ها شد. در اسلو هم با این‌ها صلح کرد و هم اسرائیل را به رسمیت شناخت. در ازای آن چه چیزی گیرشان آمد؟ می‌خواهم بگویم ته سازش چیست؟ به او گفتند در بخش کوچکی از فلسطین زیر نظر ما شهردار ما باش و امنیت آن‌جا را تأمین کنید! او را پلیس رژیم صهیونیستی کردند. هیچی هم به آن‌ها ندادند تحقیر هم کردند توهین هم کردند، محاصره هم کردند آخرش هم خود عرفات را این‌ها کشتند! می‌دانید که اعلام کردند با مرض ایدز مرده! بعد معلوم شد خودشان آلوده‌اش کرده‌اند.

یک جا نشان بدهیم که با ذلت دنیای یک ملتی بهتر شده! آخرت را کاری ندارم اصلاً آخرتی در کار نیست فقط دنیا. یک نمونه نشان بدهید که یک ملتی اجازه داده که تحقیرش کنند، ضایعش کنند، حقش را ببرند غارتش کنند، تسلیم بشود، مقاومت نکند بگوید غلط کردم هرچه شما بگویید بعد این وضع دنیوی‌اش بهتر شده باشد به شرط این که گاو شیرده باشی. بله اگر گاو شیرده باشی به تو علف هم می‌دهند! برای این که باید شیر بدهی تا علف نخوری که نمی‌شود! اما در همین حد است از حد خودت جلوتر نمی‌توانی بیایی. اما وقتی که هزینه بدهیم مقاومت کنیم، بله یک طرف آن شهادت است با منطق مادی شکست است ولی با منطق الهی پیروزی است. یک طرف آن پیروزی مادی است. قرآن تعبیر عجیبی دارد می‌فرماید «إحدی الحُسنین»، حُسنا یعنی بهترین، زیباترین، «إحدی الحُسنین» یعنی شکست و پیروزی شما در صحنه عمل هر دوتایش بهترین است. مگر دوتا بهترین می‌شود؟ بهترین یکی است. نمی‌شود هم این بهتر باشد هم آن بهتر، قرآن می‌گوید چرا می‌شود. شما یا پیروز می‌شوید یا شهید می‌شوید. دوتایی آن بهترین است چون اولاً آن‌هایی هم که پیروز می‌شوند چند سال دیگر می‌میرند. این‌هایی که شهید نمی‌شوند خیال می‌کنند این‌ها نمی‌میرند! همه ما و شما می‌میریم خبر داریم قبلاً به ما گفتند. کسی تا حالا به شما گفته که همه‌مان می‌میریم؟ همه مردم می‌میرند کسی این‌جا نمی‌ماند. یک تعبیر قشنگی رهبری راجع به شهید سلیمانی گفت، گفت این شهدا روغن ریخته را نذر امامزاده می‌کنند خیلی زرنگ هستند چون جان و عمر ما که برای ما نیست به ما ندادند که، بعد از همه می‌گیرند همه می‌میرند این‌طوری نیست که شهید یک چیزی را دارد می‌دهد که برای خودش است و بقیه آن را پیش خودشان نگه می‌دارند! نه آقا بقیه هم می‌میرند این مرگ سرخ است در خون خودش غلت می‌زند بقیه هم می‌میرند مرگ زرد است. حالا نمی‌گویم منظور چیست؟ مرگ زرد است کسی که این‌جا زنده نمی‌ماند. بعضی‌ها به خیالشان این‌هایی که فداکاری می‌کنند سرشان کلاه رفته، نمی‌داند که سر خودش کلاه رفته! تو هم چند روز دیگر می‌میری، کسی این‌جا نمی‌ماند. من زمان جنگ یادم هست آن تیپ‌هایی که جبهه می‌آمدند و آن‌هایی که نمی‌آمدند و مسخره می‌کردند خیلی از آن‌هایی که من از آن‌ها خاطره دارم اکثرشان مرده‌اند. از دو طرف. شهدا که هیچی. همان‌هایی که جبهه آمدند و بعد خدا خواست شهید نشدند ماندند آدم‌های خوبی هم بودند، مردند ما هم داریم می‌میریم با فاصله چند روز عقب و جلو همه ما داریم می‌میریم. آن‌ها هم که جبهه نیامدند مردند کسی این‌جا نمانده و کسی هم نمی‌ماند. زرنگ آن است که درست برود. قشنگ از این‌جا برود. خودش و خانواده‌اش سود کنند و بروند. مثل یک مسیری است که همه داریم می‌رویم همه‌مان باید از آن در برویم یک عده داوطلب می‌روند سرشان را بالا می‌گیرند با افتخار می‌روند بعد بقیه هم می‌گویند آخ جون این رفت ما نرفتیم! اولاً این کجا می‌رود تو کجا می‌روی؟ او به بهشت می‌رود تو کدام گوری می‌روی؟ بعد او که رفت تو را هم می‌برند کسی این‌جا نمی‌ماند این سالن باید خالی شود تا یک عده از این در بیایند و از این در بروند اگر قرار باشد نرویم دیگر در دنیا جا نیست. همه از آن در می‌آیند از این در می‌رویم فقط این وسط باید امتحان بدهیم که در این سالن این مدتی که این‌جا هستیم چطوری از این در بیرون می‌رویم؟ با اردنگی ما را می‌برند یا با افتخار می‌رویم؟ این فرق شهید و غیر شهید است و خانواده‌های رزمندگان و شهدا با بقیه است کسی این‌جا نمی‌ماند. بعد قرآن می‌فرماید اصلاً این‌جا جای ماندن نیست این‌جا (دنیا) جای مناسبی برای انسان نیست که بخواهد تا ابد بماند این‌جا گذرگاه است این‌جا خانه نیست. قرآن چندجا می‌فرماید اینجا خانه شما نیست شأن شما بالاتر از این‌جا نیست شما از این خیابان رد می‌شوید، در این خیابان نشستید و می‌خواهید همین‌جا وسط بیابان در جاده بمانید؟ این‌جا جاده است. خداوند در قرآن خیلی زیبا می‌فرماید که ما زمین را آرایش کردیم دکوراسیون زمین را چیدیم یک انگیزه‌ها و لذایذ و غرایزی به شما دادیم که این چند سالی را که در عالم طبیعت هستید بتوانید تحمل کنید و الا این‌جا جای تحمل کردن نیست شما برای این‌جا نیستید برای یک جای دیگر هستید. حالا این یک منطق است که قرآن می‌فرماید چه کشته بشوید چه پیروز بشوید هر دویش زیباترین است. حُسنا است. نه این که یکی خوب است یکی بد است یا یکی بهتر است، بلکه هر دویش بهتر است. این یک منطق جالبی است هر دویش مساوی است، چون این‌جا هدف پیروزی مادی نیست پیروز بشوید حالا مثلاً یک تیکه زمین را هم گرفتید خب که چی؟ اصلاً هدف آن زمین‌ها نیست بلکه هدف رشد انسان است. هدف همان رضایت است همان که امام(ره) می‌گفت مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه. این یک مسئله مهم.

همین فلسطینی‌ها و کشورهای مسلمان، هم کشته، هم تحقیر،‌هم غارت، ده‌ها سال است دارند هزینه می‌دهند تسلیم هم شدند ولی دارند هزینه می‌دهند. یک بار که قیام کنید جلوی این‌ها بایستید بله حتماً هزینه می‌دهید همین امروز اسرائیل اعلام کرد که هزار تُن بمب تا الآن در همین یک روز در غزه روی سر مردم ریختیم. امروز صبح اعلام کرد که در این یک روز و نصفی، هزار تُن بمب روی سر مردم در غزه ریختیم! بله چند هزار تن دیگر هم می‌ریزند. ولی مگر اگر این اتفاق‌ها نبود در شرایط عادی این‌ها 70 سال است دارند می‌کشتند منتهی از آن طرف بدون دستاورد کشته می‌دهید حالا شهید می‌دهید حداقل هزارتا اسرائیلی اسیر گرفتید این‌ها در تاریخ سابقه ندارد کمر این‌ها دارد می‌شکند. سر دستاورد مقاومت، همین قضیه فلسطین وقتی که جنگ در ایران تمام شد قطعنامه را قبول کردند ما آن موقع جبهه غرب اسلام‌آباد بودیم منتهی گفتند سریع به جنوب شلمچه بیایید غرب را ولش کنید جنوب بیایید اهواز دارد دوباره محاصره می‌شود که وقتی ما از اسلام‌آباد خارج شدیم و به سمت جنوب آمدیم همان شب منافقین و بعثی‌ها آمدند اسلام‌آباد را گرفتند منتهی جنوب حساس‌تر بود حالا می‌خواستم این را عرض کنم که آن‌جا به منطقه شلمچه کوشک و حسینیه می‌رفتیم خط که نبود چون بیابان بود همین جاده اهواز – خرمشهر پشت جاده یک خط اولیه تشکیل شد بعد بچه‌ها جلوتر رفتند در دشتی که هیچ خاکریزی نبود همین‌طور منطقه دست به دست می‌شد تا بچه‌ها جلو می‌رفتند وقتی که جنگ تمام شد آن شب عراقی‌ها جشن گرفته بودند ما هم بچه‌ها 48 ساعت نخوابیده بودند مدام درگیری در بیابان و این‌طرف و آن‌طرف بود، آفتاب داغ بود تیر و مردادماه بود آن‌جا شلمچه خیلی داغ است نه سنگری بود نه خاکریزی بود نه آبی بود نه هیچی. یک مقدار آب بود گفتند کسی وضو نگیرد آب نیست این فقط برای آشامیدن است برای نماز تیمم کنید که این بچه‌ها زیر آفتاب واقعاً خشک شده بودند. حالا از این فشار فیزیکی خیلی بدتر آن فشار روحی بود که شب که شد که صدام قطعنامه را قبول کرد چون اول آمد اهواز را بگیرد خیلی مقاومت شد خیلی نیرو به جبهه آمد فهمید نمی‌شود او هم قطعنامه را قبول کرد ما آن‌جا بودیم دیدیم این‌ها دارند از این فشفشه‌ها برای جشن می‌گذارند آن طرف جشن گرفته بودند. من یادم می‌آید که نشسته بودم همین‌طور که آن‌ها را نگاه می‌کردم گریه هم می‌کردم چون ما از نظر نظامی پیروز شده بودیم دشمن را عقب زده بودند ولی می‌خواستند بیخ خِر صدام را هم بگیرند که آن موقع نشد. امام(ره) پیام قطعنامه را که داد مصادف با ایام حج بود یک تعابیر عجیبی آن‌جا دارد که من می‌خواهم یک تیکه آن را برای شما عرض کنم که دستاورد مقاومت را ببینید که چه شد؟ صدام که فکر کرد آن‌جا ماند دیدید که با چه ذلتی رفت. دوتا فیلم در فضای مجازی است که من نمی‌دانم شما دیدید یا نه؟ دوتا از نزدیکان صدام این‌ها را گفتند. یکی‌شان گفت که هنوز جنگ شروع نشده بود همان اول انقلاب، هنوز دولت موقت بود کنفرانس کشورهای غیر متعهد در کوبا بود او می‌گوید که من و صدام آن‌جا شرکت کردیم. آن موقع صدام معاون رئیس جمهور عراق بود نماینده ایران هم آن‌جا آمد به ما گفت که در حاشیه کنفرانس یک گفتگویی با هم داشته باشیم این تنش‌های مرزی، در مرز ایران و عراق هست این‌ها را یک‌جوری گفتگو کنیم حلش کنیم سوء تفاهم نشود. گفتیم خیلی خب. می‌گوید با صدام نشسته بودیم با نماینده ایران صحبت کردیم صدام خیلی قشنگ صحبت کرد او گفت که ما می‌خواهیم درگیری و تنش نشود، صدام هم گفت بله همین‌طور است انقلاب شما پیروز شده و... بعد که جلسه تمام شد آمدیم بیرون برویم من به صدام گفتم خب الحمدلله مسئله ما و ایران حل می‌شود درگیری چیزی نشود، می‌گوید برگشت به من گفت که نفهم از این فرصت تاریخی اگر ما بگذریم دیگر چنین فرصتی پیش نمی‌آید آن‌جا انقلاب شده، رژیم رفته، ارتش آن ازهم پاشیده است هنوز چیزی شکل نگرفته، خودشان داخل با هم درگیر هستند رئیس جمهورشان و دولت‌شان با هم درگیر هستند در چندین استان‌شان جنگ مسلحانه و درگیری است از این بهتر دیگر فرصتی نیست ما باید ضربه را بزنیم کمر این‌ها را بشکنیم! این دوگانگی او. یعنی از اول نقشه جنگ بود.

یکی هم حسین نصر، او می‌گوید آن زمان هنوز انقلاب پیروز نشده بود پاییز 57 بود هنوز دو – سه ماه به پیروزی انقلاب مانده، شاه هم هنوز در ایران بود گفت ما یک سفری به عراق رفتیم. صدام که معاون رئیس جمهور عراق بود خودش به استقبال فرح آمد، گفت من بودم و فرح و کی و کی بود. ما را به عنوان میهمان به یکی از کاخ‌های صدام بردند صدام آمد به فرح – زن شاه – گفت که شما چرا این‌قدر جلوی خمینی – آن موقع امام پاریس بود- گفت چرا این قدر جلوی خمینی مماشات می‌کنید؟ بزنید آن‌ها را لت و پار کنید یک روز تانک‌هایتان را بیرون بیاورید چندصد نفر از این‌ها را زیر تانک‌ها له‌شان کنید یک روز بزنید چند هزار نفر را بکشید بهتر است – حالا این تیکه‌اش را گوش کنید – یا بعد یکی دو سال دیگر یک میلیون ایرانی و عراقی کشته بشوند؟ از این حرف چه می‌فهمیم؟ اصلاً بگویید از این حرف چه نمی‌فهمیم؟ دقیقاً چه دارد می‌گوید؟ دارد می‌گوید اگر انقلاب در ایران پیروز بشود ما جنگ راه می‌اندازیم ولو یک میلیون ایرانی و عراقی کشته بشود و همین اتفاق افتاد. یعنی از اول نقشه‌شان این بود. حالا بعد چه شد؟ وقتی که صدام را داشتند اعدام می‌کردند می‌دانید که آمریکایی‌ها نمی‌خواستند او را اعدام کنند می‌خواستند نگهش دارند همین نیروهای انقلاب اسلامی عراق این‌ها نگذاشتند به آمریکا فشار آوردند و گفتند خط قرمز ما صدام است. بعد یک افسر آمریکایی می‌گوید می‌خواستند صدام را اعدام کنند فهمید که ما داریم او را به مجاهدین عراقی تحویل می‌دهیم برگشت گفت که من را نگه دارید به این‌ها ندهید هیچ کس حریف ایران نمی‌شود من را نگه دارید کمک کنید با همدیگر جلوی ایران را بگیریم و الا انقلاب این‌ها کل منطقه و همه جا را می‌گیرد. گفتند متأسفانه این‌ها خط قرمزشان است. می‌گوید تنها کاری که برایش کردیم آمپول‌های قوی آرامبخش به او زدیم که وقتی دارند اعدامش می‌کنند خیلی استرس نداشته باشد.

یکی از افسران دیگر صدام می‌گوید مجاهدین عراقی را او را آن بالا آوردند گیج ویج بود به او گفتند که داری جهنم می‌روی اقلاً شهادتین خودت را بگو که آن‌جا شهادتین را می‌گوید تقاص جنایاتی که در حق ملت عراق و ایران کردی، بعد خبرنگار از این می‌پرسد که چرا آن‌جا آمدند ایرانی صحبت کردند؟ گفت عمداً کردند که صدام بشنود.

عرض من این است آن زمانی که ما قطعنامه را امضاء کردیم همه بچه‌ها ناراحت بودند ما در منطقه بودیم همه گریه می‌کردیم فکر می‌کردیم این یک شکست است که ما می‌خواستیم صدام را مجازات کنیم و رژیم عراق را سرنگون کنیم نشد ولو این که دشمن را شکست دادیم و از ایران بیرون ریختیم ولی قدم دوم آن ماند. ولی چون برای خدا عمل کرد امام(ره) گفت من اگر آبرویی داشتم برای خدا دادم و می‌دهم و دنبال این که حرف خودم به کرسی بنشیند نیستم من دنبال حق هستم. تا الآن گفته‌ام که تا آخرین قطره خون می‌جنگیم در این شرایط جدید قعطنامه را هم می‌پذیریم چون شرایط واقعاً از جهات مختلف فرق کرد. من نمی‌خواهم بحث جنگ را بکنم. می‌خواهم بگویم امام در پیام قطعنامه ببینید راجع به همین فلسطین چه می‌گوید؟ چون برای پیام حج بود، یک عده می‌گفتند که تظاهرات در مکه که چی؟ چند هزار آدم توی خیابان می‌آیند چندتا شعار می‌دهید بعد هم زدند چند صد نفر از حاجی‌های ما را کشتند که چی مثلاً؟ دوتا شعار مرگ بر آمریکا آن‌جا می‌دهید. این می‌ارزد؟ امام(ره) گفت که شما نمی‌فهمید همین جنگ ما و بعد این راهپیمایی‌ها سرنوشت جهان اسلام را عوض کرد شما نمی‌فهمید. آن موقع هم واقعاً خیلی‌ها نمی‌فهمند که امام(ره) دارد این را می‌گوید واقعاً یعنی چی؟ حالا یک چیزی می‌گوید. الآن می‌فهمیم که چی گفت؟ آن‌هایی که تردید داشتند. می‌گوید همه مردم مطمئن باشند این که در مکه این را زدند و کشتند، بعضی‌ها درباره حادثه مکه می‌گویند که چی دما رفتیم آن‌جا حاجیان‌مان شهید شدند، امام(ره) می‌گوید خب نمی‌فهمید تا نوک دماغ‌تان را بیشتر نمی‌بینید. مطمئن باشید حادثه مکه منشأ تحولات بزرگی در جهان اسلام شد. بعداً خواهید دید. زمینه مناسبی شد برای ریشه‌کن کردن تمام نظام‌ها و رژیم‌های فاسد در کشورهای اسلامی و طرد روحانی‌نماها و آخوندهای بی‌دین که در جهان اسلام همدست دشمن هستند. من یک چیزی به شما بگویم قضیه فلسطین بعد از کشتار حج، موضع آن تغییر کرد. بنیانگذار جهاد اسلامی چه کسی بود که او را ترور کردند شهید شد؟ فتحی شقاقی. ایشان خودش می‌گوید من اولین باری که تکان خوردم همان سالی که حاجی‌ها را کشتار کردند من همان سال حاجی بودم و دیدم که ایرانی‌ها دارند شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل می‌دهند و رژیم عربستان زد این‌ها را کشت! و پیام حج امام اولین بار ما را تکان داد که راه حل فلسطین این است نه آن چیزهایی که تا حالا می‌رفتند. سازمان آزادیبخش فلسطین نمی‌تواند فلسطین را نجات بدهد برای این که خودش را هم نمی‌تواند نجات بدهد این مکتب امام(ره) و انقلاب اسلامی می‌تواند و بعد از این جهاد اسلامی تشکیل شد، بعد از این انتفاضه در فلسطین راه افتاد، حماس تشکیل شد، کارهایی که حزب‌الله لبنان، پیروزی‌هایی که لبنان به دست آورد باعث شد این اتفاقاتی که دارد می‌افتد با دو واسطه محصول بچه‌هایی است که در شلمچه و اروند و ارتفاعات کردستان جنگیدند بچه‌هایی که در بدر و خیبر 72 ساعت زیر بمباران شیمیایی جنگیدند و عقب نمی‌آمدند جنازه‌هایشان هم آن‌جا ماند کسی هم فکر نمی‌کرد که کسی از این وضعیت خبردار می‌شود که جنازه بچه‌ها توی باتلاق‌ها افتاده؟ بچه‌های بدر و خیبر و کربلای 8 و کربلای 4، مگر این‌ها از مریخ آمدند؟ چریک و رزمنده هم بودند. چفیه می‌بستند و رژه می‌رفتند ولی موقع جنگ در می‌رفتند. این جرأت از کجا آمده که یک دفعه چند صد و چند هزار جوان از وسط غزه راه می‌افتند می‌زنند و می‌آیند و الآن تا نزدیکی‌های باختری هستند. این مکتب دیگری است. این مکتبی است که امام(ره) گفت شما نمی‌فهمید شهدای ما در حج، چون آن‌جا 300و خورده‌ای حاجی ایرانی بود و نزدیک صد و خورده‌ای هم حاجی‌های غیر ایرانی از جمله فلسطینی شهید شدند. امام(ره) آن موقع گفت که تحول بزرگ شروع شده، می‌گوید یک سال از حماسه برائت از مشرکان نگذشته، عطر خون شهدای ما در تمام جهان اسلام پیچید، اثرات آن را در اقصی نقاط عالم داریم می‌بینیم. امام(ره) گفت من الآن دارم می‌بینم آن‌هایی هم که نمی‌بینند به زودی خواهند دید. بعد اشاره به فلسطین می‌کند و می‌گوید شما ببینید حماسه مردم فلسطین بعد از انقلاب ما دارد این اتفاق‌ها می‌افتد در فلسطین انتفاضه‌ای در کار نبود. مردم اصلاً در صحنه نبودند. جنگ خیابانی که با سنگ بزنی تیر بخوری و سنگ بزنی و الله اکبر بگویی. امام(ره) می‌گوید که این‌ها که قبلاً در فلسطین نبوده، این‌ها بعد از انقلاب اسلامی و بعد از قضایای حج شد می‌گوید این حماسه، یک پدیده تصادفی نیست. آیا دنیا تصور می‌کند که این حماسه را نخستین بار چه کسانی سرودند؟ و هم‌اکنون مردم فلسطین به چه آرمان‌هایی تکیه می‌کنند؟ چرا شعارهای فلسطینی‌ها عوض شد؟ قبلاً شعارهای اسلامی نمی‌دادند همه‌اش هم شکست می‌خوردند این چه آرمانی است که بی‌محابا با دست خالی در برابر صهیونیست‌های وحشی می‌جنگند و مقاومت می‌کنند آیا وطن‌گرایی و ناسیونالیزم قومی عربی بوده؟ آن‌ها تا حالا یک چنین صلابت‌هایی حماسه‌هایی درست کرده بود آن‌ها که قبلاً هم بود این حماسه‌ها کجا بود؟ دیگر از هیچی نمی‌ترسند از بچه کوچک جلوی تانک می‌آید می‌ایستد سنگ می‌زند. آیا این میوه درخت سیاست‌بازان خود فروخته بود که بر دامان فلسطینی‌ها میوه استقامت و زیتون نور و امید می‌ریزد؟ اگر این است که سال‌هاست کنار فلسطینی‌ها به اسم ملت فلسطین یک عده‌ای دارند نان می‌خورند، قهرمان‌بازی درمی‌آورند و هیچ کاری هم نمی‌کنند. می‌گوید این آوای الله اکبر برای اولین بار دارد در فلسطین در این دوره شنیده می‌شود و این آوا این الله اکبر، امام(ره) آن موقع می‌گوید این الله اکبرهای فلسطین، طنین و بازتاب الله اکبرهای ملت ایران است. چون تا قبل از ملت ما انقلاب به نام خدا نبود. می‌گوید شکی نیست که این الله اکبر همان فریاد الله اکبر ملت ایران است که در ایران شاه را پایین کشید و در بیت‌المقدس غاصبان را مأیوس و ناامید کرده و پایین خواهد کشید. این حرف‌ها برای چه زمانی است؟ قطعنامه چه زمانی بوده؟ سال 1367 بوده، چند سال می‌شود؟ مگر همین الآن این اتفاق‌ها نیفتاده؟ در تاریخ فلسطین این کارهایی که درست شد سابقه نداشت کسی تصورش را هم نمی‌کرد. خود اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها و در تمام دنیا می‌گویند ما شوکه شدیم مگر چنین چیزی ممکن بود؟ امام(ره) می‌گوید این تحقق شعار برائت از مشرکین است که ملت فلسطین، فلسطینی‌هایی که آن سال در حج بودند در تظاهرات حج، دوشادوش برادران و خواهران ایرانی‌شان فریاد آزادی قدس سر دادند و در کنار ملت ما مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی گفتند بر همان بستر شهادتی که خون عزیزان ما ریخت، خون فلسطینیان و دیگر شهدای جهان اسلام ریخت همه با هم در یک بستر به شهادت رسیدند. فلسطین راه گم کرده خود را از شعار برائت ما پیدا کرد اینجا با اسلام و با روح جهادی اسلام آشنا شدند و دیدیم در این مبارزه چطور حصارهای آهنین صهیونیزم را فرو ریختند و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد. تازه آن موقع، شروع پیروزی‌ها بود. چطور خواب بنی‌اسرائیل در تصرف نیل تا فرات برآشفت؟ این‌ها که می‌گفتند از مصر تا عراق برای ماست حالا همان منطقه کوچک را هم نمی‌توانند نگه دارند. می‌گوید ملت ایران همیشه مورد حمله جهانخواران بوده، این‌هایی که می‌گویند بهانه دست آمریکا و صهیونیست ندهید! دشمن‌تراشی نکنید! امام(ره) می‌گوید این‌ها چه زمانی دشمن ما نبودند که می‌خواهید دشمن‌تراشی نکنید؟ این دشمن‌تراشی نیست دشمن‌شناسی است. می‌گوید ملت ما و ملت‌های مسلمان الآن بیش از یک قرن است که مورد حمله و اهانت و غارت این جهانخواران هستند از همه کمینگاه‌هایشان به ما حمله کردند. کمینگاه‌های سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی، رسانه‌ای، انقلاب ما دشمن‌تراشی نکرده، انقلاب اسلامی کمینگاه دشمن را به همه نشان داده است به همه گفته این دارد شما را می‌زند، از این‌جا دارید می‌خورید. ما کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملت‌ها نشان دادیم. شما فکر می‌کنید غرب، استکبار، ما بگوییم ببخشید ما دیگر علیه شما شعار نمی‌دهیم آن‌ها هم می‌گویند خیلی خب بچه باتربیت برو بنشین راحت زندگی‌ات را بکن، حقوق خودت هم برای خودت ما دیگر شما را غارت نمی‌کنیم! امام(ره) می‌گوید کدام احمقی یک چنین تصویری از استکبار دارد به شما نشان می‌دهد؟ می‌خواهند شما را بازی بدهند می‌گویند تسلیم شوید بهتر می‌شود، تسلیم بشوید بدتر می‌شود. مخصوصاً حالا که سیلی خوردند گفت این‌ها اگر این دفعه ما را شکست بدهند دیگر تا 500 سال نمی‌گذارند اسلام سر بلند کند، چون باور نمی‌کردند که اسلام این قدر قوی است و این ضربات را می‌تواند بخورد. این‌ها این ضربات را خوردند و این دفعه اگر بر ما پیروز بشون دیگر نمی‌گذارند کمر راست کنیم مگر برود تا 500 سال و هزار سال دیگر. این دفعه دیگر کوتاه نیایید. می‌گوید می‌دانید این جهانخواران و صهیونیست‌ها از ما چه توقعی دارند؟ سرمایه‌داران و وابستگان آن‌ها توقع دارند ما نگاه کنیم کل جهان اسلام، فلسطین و غیر فلسطین، مظلومان را ببینیم که دارند به چاه می‌افتند نونهالان ما را می‌شکنند ما نظاره کنیم تماشاچی باشیم حتی داد هم نزنیم و هشدار هم ندهیم حال این که این وظیفه اولیه ماست. آقا فلسطین به شما چه مربوط است؟ عراق و سوریه و افغانستان و یمن به شما چه مربوط است؟ می‌گوید وظیفه اولیه ماست واجب شرعی است خداوند در قرآن می‌گوید اگر کفار به کشورهای اسلامی و جهان اسلامی حمله کنند شما نگاه کنید جهنمی هستید اگر از برابر دشمن فرار کنید شما اهل جهنم هستید و کافر هستید. این‌ها آیه قرآن است ما وظیفه شرعی داریم که به مسلمین به نحو خاص و مستضعفین به نحو عام کمک کنیم البته در حد توان‌مان نه بیشتر از توان‌مان. می‌گوید توقع این‌ها این است که به ما وقتی می‌گویند که ما بچه‌های باتربیتی هستیم که به چاه افتادن مظلومان و شکسته شدن نونهالان را ببینیم و حتی فریاد نزنیم! می‌گویند ما شما را می‌زنیم شما آخ هم نباید بگویید. ما غارت‌تان می‌کنیم شما شکایت هم نکنید این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان، به همه ملت‌ها صدا بزنیم و فریاد بزنیم که ای به خواب رفتگان و ای غفلت‌زدگان بیدار شوید و به اطراف‌تان نگاه کنید کنار لانه‌های گرگ منزل گرفتید! برخیزید که این‌جا جای خواب نیست. امام(ره) می‌گوید صدور انقلاب این بوده، ما داریم به ملت‌ها داد می‌زنیم که نخوابید گرگ سراغ‌تان آمد این‌جا جای خواب نیست صدور انقلاب این بوده، ما این را گفتیم، شما حمله کردید ما داریم از خودمان دفاع می‌کنیم. به کشورهای اسلامی حمله می‌کنید ما داریم دفاع می‌کنیم. ای به خواب رفتگان بیدار شوید به اطراف خود نگاه کنید که کنار لانه‌های گرگ منزل گرفته‌اید برخیزید که این‌جا جای خواب نیست و فریاد بزنیم که ای ملت‌ها سریعاً قیام کنید که جهان ایمن نیست ایمن از صیادان و شکارچیان نیست. آمریکا و شوروی و همه این‌ها در کمین شما نشسته‌اند. بعد فکر نکنید شما بگویید غلط کردیم ول‌تان می‌کنند. تا نابودی کامل شما دست از شما برنخواهند داشت کوتاه بیایید می‌زنند شما را له می‌کنند، یک قدم عقب بروید ده قدم جلو می‌آیند فکر نکن اگر عقب بروی او هم عقب می‌رود. یک وقت گفت که سگ‌هایی که پارس می‌کنند به شما حمله می‌کنند باید یک تکنیکی یاد بگیریم غرب‌شناسی مثل سگ‌شناسی است. امام(ره) گفت این سگ‌هایی که حمله می‌کنند اگر فرار کنی دنبالت می‌آید پاچه‌ات را می‌گیرد و خودت را هم خونین و مالین می‌کند! اما اگر حمله کرد بایستی، سگ هم می‌ایستد بروی جلو او می‌رود عقب، بروی عقب می‌آید جلو. می‌گفت در برابر استکبار این‌گونه باشید این‌ها شما را رها نمی‌کنند. به راستی اگر بسیج جهانی مسلمین یعنی لشکر جهانی امام حسین(ع) یعنی چریک‌های بین‌المللی، یعنی مجاهدین از همه ملت‌ها در سراسر جهان، ببینید امام(ره) چه می‌گوید؟ می‌گوید اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود آیا این‌ها جرأت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان رسول‌الله می‌کردند؟ اگر ما یک لشکر جهانی اسلام داشتیم این‌ها جرأت می‌کردند به افغانستان و ایران و سوریه و یمن و لبنان و فلسطین و... حمله کنند؟ چطور جرأت نمی‌کنند به ایران حمله کنند؟ 45 سال پیش امام(ره) می‌گوید باید یک لشکر جهان اسلام تشکیل بدهیم بسیج جهانی مستضعفین. هسته‌های حزب‌الله را در سراسر جهان باید تشکیل بدهیم. گردنه‌ها و نقاط سوق‌الجیشی جهان را ما فتح خواهیم کرد ما باید کاری کنیم از ناقوس کلیساهای جهان هم شعار مرگ بر آمریکا به گوش برسد. ما پرچم لااله‌الاالله را در سراسر جهان برخواهیم افراشت. چه زمانی این‌ها را می‌گوید؟ در پیام قطعنامه. پیام قطعنامه که ظاهراً پیام شکست است. این چه جور شکستی است؟ تازه همان‌جا هم می‌گوید بروید سلمان رشدی را اعدام کنید. می‌گوید اگر لشکر جهانی‌مان را تشکیل دادیم مگر جرأت می‌کردند این کارها را بکنند؟ این امروز از افتخارات بزرگ ملت ماست که در برابر بزرگترین نمایش قدرت و آرایش ناوهای جنگی آمریکا و اروپا در خلیج فارس صف‌آرایی کردیم همه از این‌ها می‌ترسند ما ایستادیم. روح توحیدی این است، توکل. قدرت. این جانب – یک پیرمرد- به نظام‌های آمریکایی و اروپایی به کل غرب، اخطار می‌کنم تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرو نرفته‌اید از خلیج فارس بیرون بروید. آن موقع سلاح‌های ما در خلیج فارس قایق بود که وسط‌هایش هم خاموش می‌شد! مثل تشکیلات الآن که نبود. شرق دجله، جنازه‌های دشمن و شهدای ما افتاده بودند توی آب، ما از توی همان آب می‌خوردیم از بس آتش سنگین بود نمی‌توانستیم فاصله بگیریم. آن موقع که ما توی خاک دنبال فشنگ کلاش می‌گشتیم توی محاصره، توی خیبر، در بدر، در آن شرایط که تازه جنگ تمام شده و ما قطعنامه را قبول کردیم ببینید چه می‌گوید؟ اینجانب به نظام‌های آمریکایی و اروپایی و همه‌شان به کل ابرقدرت‌های دنیا اخطار می‌کنم تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرو نرفته‌اید از خلیج فارس بیرون بروید. حالا ما آن موقع هیچی نداشتیم. گفته بودند این اولین ناو آمریکا که آمد این شهیدی که در خلیج فارس جلوی ناو آمریکایی رفته بود، شهید مهدوی، می‌دانید که این‌ها درگیر که شده بودند بعضی از مقامات این‌ها را توبیخ کرده بودند که چه کسی به شما گفته که با دوتا قایق، دوتا جوجه بروید آن‌جا جلوی ناو آمریکایی بروید اگر این‌ها حمله می‌کردند جنگ می‌شد چه می‌کردیم؟ به امام(ره) این خبر می‌رسد امام(ره) می‌گوید بگویید این بچه‌ها پیش من بیایند. پیش امام می‌آیند آن‌ها توبیخ‌شان کردند امام از آن‌ها تشکر کرده بود و من شنیدم به آن‌ها جایزه سکه هم داده بود، گفته بود کار شما درست است من اگر جای این مسئولین بودم اولین ناو آمریکا می‌آمد، نوکش که وارد خلیج فارس می‌شد همان را می‌زدم چون اگر همان اول بزنید هزینه هم می‌دهید ولی دیگر جرأت نمی‌کنند ولی وقتی که نزنید جلو می‌آیند. از همان موقع توی خلیج فارس آمدند و هنوز هم هستند نرفتند. مگر هزینه بدهند. حالا امام(ره) آن موقع می‌گوید کاری نکنید که در باتلاق مرگ بروید از خلیج فارس بیرون بروید همیشه این‌گونه نیست که هواپیماهای مسافربری ما را ناوهای جنگی شما سرنگون کنند ممکن است فرزندان انقلاب اسلامی ناوهای جنگی شما را به قعر خلیج فارس بفرستند. این جرأت. ما آن موقع که هیچی نداشتیم. این جرأتی بود، این ایمان و توکل بود. ما همه به خدا ترسو بودیم، این امام یک جوری حرف می‌زد که ترس همه ریخت. برای این که اهل عرفان و توکل بود. بعد به دولت‌های منطقه، به عربستان و کویت می‌گویم که همه شما در این جنایات آمریکا شریک هستید.

من خواستم عرض کنم که ایمان و توکل، برای خدا عمل کردن ولو به لحاظ مادی همه چیز علیه تو باشد ولی وقتی خدا اراده می‌کند یک مرتبه همه چیز برعکس می‌شود. شکست‌خورده پیروز می‌شود و پیروز شکست‌خورده می‌شود ضمن این که تعریف شکست و پیروزی در این منطق اساساً با آن منطق فرق می‌کند. امیدواریم که انشاءالله شهدای شما با انبیاء و اولیای الهی محشور بشوند و همه خانواده‌ها و همه رزمندگانی که در مسیر حق از زمان انقلاب، جنگ، ترورها، شهدای امنیت، شهدای حرم، تا شهدای آینده، همه این‌ها در ردیف شهدایی هستند که در رکاب پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به شهادت رسیده‌اند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha